موضوع اینه که خیلی از اتفاقاتی که بین آدمای دور و برمون -و حتی خودمون!- داره میفته، ناشی از عدم اعتماد به نفس -تو زمینه های مختلف-ه. فرقی هم نمیکنه این کمبود رو کی احساس کنه، به هرحال "مشکل" به هرکسی که با اون آدم در رابطه باشه هم سرایت میکنه.
... میخواد عدم اعتماد به نفس پدر و مادر نسبت به بچه شون باشه، به این دلیل که به اندازهء اون به روز نیستن، یا عدم اعتماد به نفس شوهر در برابر زن، چون این روزا نمیشه فقط به زور بازو نازید!! یا عدم اعتماد به نفس زن به دلیل خوشگلتر نبودن نسبت به دخترهمسایه!! یا عدم اعتماد به نفس بچه در برابر پدر و مادر، به خاطر کامل و آسمانی نبودن...
یه مدت که روی جوامع کوچیکی که در روز یا هفته باهاشون سروکار دارید، تمرکز کنید، میبینید که بیش از 90% جبهه گیری های معمول آدمایی که بیشتر از 6 ماهه میشناسید، ناشی از کمبود همین اکثیر اعتماد به نفسه! مشکل اصلیش هم تو جامعهء ما ارزشهاییه که روشون بنا شده. فکرش رو بکنید فقط اگه پدر و مادرها نمیخواستن نقش دانای کلی رو که تو بچگی بچه هاشون داشتن از دست ندن، چقدر پذیرفتن بچه هاشون -و تفاوت اونها با خودشون- براشون راحت تر میشد و چقدر بچه ها احساس امنیت بیشتری میکردن که خصوصی ترین حرفهاشونو اول به پدر و مادرهاشون بگن. یا زن و شوهرها اگه قرار نبود همدیگه رو دو دستی بچسبن تا با کفن سفید از هم جدا بشن، چقدر راحت تر مشکلات ارتباطیشون رو با هم حل میکردن به جای اینکه به هفت تا خاله خانباجی (اشتباه نشه! این معجون از نوع مذکرش هم بسیار یافت میشه، علی الخصوص تو ادارات این مملکت! باور بفرمایید!!) و رمال و کف بین برای دوا درمون مراجعه کنن.
... بماند! اصلاً اعتماد به نفس چیز خوبیه، اگه داشته باشیش. بهتر هم میشه اگه بتونی به دیگران هم بدیش! بیاین تمرین کنیم که صِرفِ بودنمون ارزشمنده و قرار نیست سر چیزی با کسی بجنگیم که با به دست آوردنش، چیزی بهمون اضافه بشه؛ حتی اگه اون چیز اعتبار و شخصیتمون باشه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر