سه‌شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۴

چهارشنبه سوری خیــــــــــلی خووووب بود!



هه! صبح که هنوز خواب بودم، احساس میکردم هنوز صدای ترقه ها -تو بکگراند- به تناوب شنیده میشه، ساعتم که صداش در اومد بلندشدم، دیدم نه خیر! همه جا ساکت و آرومه!... یعنی من مــــــُــــــــــــــردهء این «خواب» ام!!!

هیچ نظری موجود نیست: