اینم بقیه اش:
• کلمه ها مثل آدم ها هستن. نحوه ی حرکتشون به سمت ما چیزهای زیادی رو درباره ی نیت شون نشون می ده.
• آدم باید مثل تو در رفاه باشه تا نفهمه چرا مردم برای یه لقمه نون و یه ذره عدالت بیشتر شورش می کنن.
• وقتی زندگی کسی رو لوس میکنه، دیگه خودش هم متوجه نیست. آخرش هم فکر میکنه همه چیز حقشه یا که همه همینجوری ان.
• همیشه همینطوریه: اتفاقهایی که در زندگی می افتن دیر یا زود وارد کتابها میشن و آخرین درخشش شون مرگ در این کتابهاست.
• کسی نمی تواند بدون اینکه گاهی جای خود را عوض کند، زندگی کند.
• هنر آقای لوسین خاموش کردن حرف دیگران است، مثل فوت کردن یک شمع. یک استدلال با دو استدلال، با یک نقل قول، استئلال سوم، نقل قول دوم – وهمین طور تا ابد. آقای لوسین لشکروار به جبهه بحث می زند، موجی در پس موج دیگر. در نتیجه در جبهه ی مقابل همه فراری هستند.
• در پس سخنان زیبای آقای لوسین، طبل خصلت یک مرد را می یابد، حسادت شفاناپذیرش را، افسوسش را بر این که مرکز هستی نیست. همیشه در پی پرده ی تئوری به دنبال سرخوردگی باشید.
• انجام همیشه ی یه کار، در درازمدت، در یه جای مشخص، سر یه ساعت مشخص، آدم رو پیر می کنه.
• هیچ چیز به اندازه ی آزادی مسری نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر