"آدم هایی هستند که همدیگر را دوست داشتند و ازهم جدا شدند. هنوز جوان اند. هنوز سی، سی و پنج ساله هستند. بی شک آدم های باسوادی اند. با مدرک. با تربیت بار آمده اند، همچنان با تربیت باقی مانده اند، از این تربیت وجهه ای غیر قابل انکار را حفظ کرده اند. حسن نیت دارند، مانند همه زندگی کردند، ازدواج کردند، مستقر شدند و سرانجام نیروی خطرناک عشق و شهوت آنها را از هم گرفت. هنوز نمی داندد به دام چه چیزی افتاده اند.
...
دقیقاً بیست سال از لاموزیکا تا لاموزیکا دومین می گذرد، و کمابیش در طول تمام این سالها من این پردهء دوم را می طلبیدم. بیست سال است که من صداهای شکستهء این پردهء دوم را می شنوم، صداهایی شکست خورده از خستگی این شب بیخوابی. زن و مردی که همچنان وحشت زده در این نخستین عشق جوان باقی می مانند. و گاه نویسنده سرانجام چیزی می نویسد."
دوراس، مارگریت/ نظم جو، تینوش/ لاموزیکا دومین/ نشرنی 1384
،
"دلبستهء هم بودند این زن و مرد، بعد اما از هم جدا شدند. می شود گفت که هنوز جوانند -سی، سی و پنج ساله. هردو کتابخوان و اهل مطالعه اند، و تحصیل کرده، خوب هم تربیت یافته اند، هنوز هم از ادب و آداب برخوردارند، وقار و متانت همیشه شان را حفظ کرده اند، حسن نیت هم البته دارند. کردارشان مثل سایرین بوده، ازدواج کرده اند، سکنی یافته اند، و بعد هم می رسند به این جا، به جدایی. نیروی ویرانگر شیفتگی باعث شده تا همدیگر را ترک کنند. هنوز هم نمی دانند که همچو نیرویی را در خود 'داشته اند'.
...
دقیقاً بیست سال بین لاموزیکا و لاموزیکای دوم زمان گذشته است. برای این پرده دوم، بیست سال شوق به دل داشتم. صدای شکستهء پردهء دوم بیست سال توی گوشم بود. صدای بی طنین شده از خستگی ِ شب بی خوابی.
نکتهء آخر اینکه این دو همیشه در حال و هوای ایام دلباختگی ِ جوانی اند؛ و هراسان.
باری، آدم گاهی موفق می شود چیزی بنویسد."
دوراس، مارگریت/ روبین، قاسم/ لاموزیکا و لاموزیکای دوم/ انتشارات نیلوفر 1384
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر