هنوز هم نمیفهمم یه آدم چرا باید خودکشی کنه؟ چرا باید خودکشی رو «انتخاب» کنه یا «مجبور» به خودکشی بشه...
اصولاً یه بخش از ذهنیات من، از نوع ذهنیات "دگماتیستی"ه که در اثر اونها آدم فکر میکنه "برای آدم، برای انسان، یه «ذات»ی متصوره که پاک و سفیده. این محیط و تربیت و اجتماعه که اونها رو دچار مشکلات روحی-روانی میکنه و «طبیعت» و «ذات» همه آدمها به «ادامه زندگی» تمایل داره و نه «مرگ»".
و در نتیجه من نمی فهمم چرا نباید برای آدمی که خودکشی کرده، اونقدرها ناراحت بود! که یعنی خودش میخواسته؟!؟.. یعنی اگه اون آدم حداقل تو وضعیت من بود، باز هم اینو میخواست؟!!.. یا آگه کسی -دوست هم نه! یه غریبه!- اومد و گفت من دارم میرم خودم رو بکشم، باید بهش گفت چون خودت میخوای، من مانعت نمیشم؟!!..
چقدر فیلم «علی مصفا» خوب بود که دختره که میخواست خودش رو بکشه، تاس میریخت، شماره میگرفت و یه پیغام برای آدمی که نمیشناخت میگذاشت...
کاش الهام هم اون فیلم رو دیده بود...