جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۵

جمعه ساعت 11 صبح، تو فاصله تنفس بین دو جلسه..

هممممم... اگه بپرسی "چرا" نمیدونم، اگه بپرسی "چه جوری" نمیدونم، اگه بپرسی "پس چی شد" هم نمیدونم.. فقط الان میدونم از آخرین باری که حاضر شدم چنین حماقتی بکنم، 3 سال میگذره و فقط هم امیدوارم این بار به اندازه بار قبل پشیمون نشم! به هرحال سیستم کار توی این مملکت همینه...

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵

Hello...

شنیدن این آهنگ، اول هر صبح، واقعاً لذتبخشه،،، ولی وسط روز، کاملاً عین تَرَکِ روح می مونه...



فکر کن که چقدر محیط کار آدم میتونه با روحیاتش در تضاد باشه!!!

یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

مرگ در می زند...

بعضی وقتها عجیب هوس کتاب یا فیلمی رو که قبلا خوندم/دیدم، میکنم. مثلاً همین الان به شدت هوس "مرگ در می زند" آقای آلن رو کردم. دیشب و یه چند شب قبلش هم هوس "کالیگولا"ی آقای کامو به سرم زده بود. البته این هوس "مرگ در می زند" احتمالاً بی ارتباط به این آهنگ Spanish Train تو گوشم نیست. حضرت یونگ در کتاب "انسان و سمبولهایش"شون می فرمایند خیلی چیزها میتونه خیلی چیزهای دیگه رو که کلاً بی ربط به نظر میاد، «تداعی» کنه و همینجوری رو هوا بپذیرید که با معرفی پارادایم "نیمه خودآگاه" کلی کار استادش حاج آقا فروید رو تکمیل کرده اما الان نمیتونم تصویری رو که از این فکت دارم، در قالب کلمات بریزم، سر ِ کار هم هستم، نمیتونم برم سراغ کتابه، راست صفحه ش رو باز کنم، اینجا کپی/پِیست کنم؛ فقط اگه نمیگفتم، می مُردم! البته دوست نداشتید هم نپذیرید، کی به کیه!

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵

شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۵

Préjugement

1. گاهی برای یکی خودت رو تیکه پاره میکنی، طرف فکر میکنه "خب لابد با همه همینجوره"!!!
2. گاهی برای یکی تره هم خرد نمیکنی، طرف فکر میکنه "چرا ظرف مرا بشکست لیلی..."!!!
2/5 ==> اینجور مواقع دلم میخواست خـَـر بودم -ذهنی نه! کاملاً عینیِ عینی!- با یکی یک جفتک جانانه، از خجالت هر دو نفر در میومدم...

3. گاهی این دو نفر همدیگه رو میشناسن و تفاوت رفتارها رو میبینن و ... اونوقت به وجود «شعور» تو کل دنیا شک میکنم، دچار درماندگی آموخته شده (learned helplessness) میشم و در نهایت با انگشت اشاره و لبهام، همون کاری رو میکنم که امکانش هست... !

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

از تیترهای غرض و مرض دار بدم میاد...

اینم مصاحبه ای که منتظرش بودم! فقط متنش رو با تیتر این دفعه و اون دفعه مقایسه کنید تا ببینید مدعیان روزنامه نگاری روشنفکری چه جوری تیتر میزنن!!!

دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۵

درس ِ Security

" Hacker کسیه که اقدام به حمله به یا خرابکاری در کامپیوتر سایرین میکنه؛ کسی که خیال ِ اقدام به حمله به یا خرابکاری در کامپیوتر سایرین رو داره، Hacker نیست، خیالپردازه!"

- از کلاس security ی ِ شرکت!

پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۵

ژولیه بینوش دوس میدارم...



خبر صفحه اول شرق امروز... (یواشکی اولین آیتم از تیتر خبرهای سمت چپ رو هم بخونید، گویا مایکل جکسون هم نخواسته از خانم بینوش عقب بیفته...)


ما و سیمای فخیمه و ...

... لُب کلامی که من میخواستم راجع به جدیدترین سریال مناسبتیمون بگم!

یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۵

عیددیدنی ناشرانه

{ فَکت: چاپ رمان امریکایی از سوی وزارت ارشاد به کلی ممنوع شده است و مجوز سایر رمان ها به سختی صادر می شود.}

ناشر 1 : یه کاری کردن دیگه نمیشه رمان چاپ کرد...
ناشر 2 : بله. کم کم دیگه نمیذارن کتاب چاپ شه. میخوان مردم کمتر بخونن تا کمتر بدونن... البته بعیده اینقدر فکرشده عمل کنن ولی به هرحال کاریه که الان دارن میکنن...

{من : !@#$%^&*)((_+ }

شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۵

گردش داریم تا گردش

میلیاردها نفر روی زمینی راه میرفتند که ثابت می نمود. اما درواقع حرکت داشت. حرکتش هم تند بود، تا گالیله فریاد کرد: مردم! زمین می گردد.

اولین عکس العمل در مقابل این حرف این بود: اگر زمین می گردد که همه باید دچار سرگیجه باشیم.

یکی دیگر گفت: نمی شود که اشرف مخلوقات باشیم ولی خود و سکونت گاهمان به دور یک چیز دیگر بگردد.

پاپ در یک سخنرانی مجلل گفت: نه، زمین نمی گردد، اگر می گشت، میگفتم.

یکی از کشیش های بلندپایه گفت: گالیله فکر میکند همین که بگوید زمین می گردد، واقعاً زمین می گردد.

عده ای هم با اشاره به اینکه گالیله در مشروبخواری زیاده روی می کرده گفتند: اینها همه ثمره اسراف در خوردن شراب است. وقتی کسی بیش از حد بخورد، نه فقط زمین، که همه چیز می گردد.

یکی از کلامیون گفت: زمین جای سکونت ماست و در جای مسطح بهتر می توان زندگی کرد.

تازه داماد بی پولی به عروسش گفت: عزیزم اگر زمین می گردد دیگر ما برای گردش ماه عسل به کجا برویم.

یکی از مخالفان گفت: اول گفتند که زمین گرد است، مثل تیله. هیچی نگفتیم. حالا می گویند که زمین می گردد. اگر الان هم چیزی نگوییم لابد فردا می گویند که اصلاً زمین برای تیله بازی است.

یک استاد دانشگاه هم در انتقاد به گالیله گفت: گالیله چیزهایی می گوید که در هیچ کتاب درسی نیست.

و گالیله در جواب گفت: این آقا، مخترع و کاشف را با شاگرد مدرسه ای اشتباه گرفته. چرا نمی آیند تا از دوربینم به آسمان نگاه کنند. حودشان نگاه کنند.

فیلسوفی گفت: اگر چیزی دیدنی است که باید بدون دوربین هم دیده شود.

فیلسوفی دیگر گفت: دوربین های گالیله فقط به درد دیدزدن می خورد.

یکی از متعصبیون گفت: من شنیدم که دایم در حال دیدزدن «زهره» و «ناهید» است.

دانشمندی که جرأت کرد و با دوربین به آسمان و ستارگان نگاه کرد گفت: این دوربین چیزهایی را نشان می دهد که نمی تواند وجود داشته باشد، پس دوربین قابل اطمینانی نیست.

اما باز که گالیله حرف حساب گوش نکرد کلیسا وارد عمل شد و گالیله ترسید که مبادا روی تل هیزمی کباب شود. یکی از شهروندان فلورانسی بعدها در خاطراتش نوشت: قرار بود که در کنار گالیله یک سیخ گوجه هم بگذارند.

گالیله، وحشت زده در پیشگاه پاپ توبه کرد و گفت: زمین ثابت است و نمی گردد.

با وجود این معروف است که بعد از این توبهء اجباری گفت: با این همه زمین می گردد.

غالب محققان معتقدند که گالیله عبارت اخیر را نگفته است و پیروان و طرفداران پرو پا قرص وی بعدها آن عبارت را به وی نسبت دادند. خردمند برهمایی گفت: طرفداران پاپ فکر می کردند که اگر پاپ بگوید زمین ثابت است، زمین ثابت است و طرفداران گالیله فکر می کردند که اگر گالیله توبه خود را نمی شکست، دیگر زمین نمی گشت!


مو، لای درز فلسفه
(تاریخ فلسفه به طنز)
اردلان عطاپور
انتشارات آن، انتشارات همه