سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۳

1. اعتماد به نفس، اعتماد به نفس می آفریند!
2. هیچی، همینجوری.
3. گاهی لازمه آدم به زور هم که شده به خودش بقبولونه که "چیزها" از دست نمیرن! بلکه به "چیزهای دیگه" استحاله میشن. فقط همین.
4. بدم نیست یه کم عادتها به هم بریزن، به جای اینکه خودخواسته و آگاهانه تغییر پیدا کنن.
5. بیخود وانمود نکنید که نمیفهمید چی میگم!
6. ...
 

جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۳

عجب انیمیشنی داره این Finding Nemo ! خیلی فوق العاده بود! آدم دلش میخواست دست کنه تو آبش! بازی بازی... Best Picture واقعاً حقش بود. ولی Screenplay رو نفهمیدم اصلاً چرا کاندید(ا)! شده بود.. انگار کلاس روانشناسی برای پدران single parent بود. آخه مد شده!!
 
خلاصه که گیرتون اومد، از دست ندید!
 

پنجشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۳

بدجوری هوس تاب سواری کرده م. نمیدونم چرا! حتی شده تابای تو پارکا که مجبوری یواش کنی تا میله هاش از توی زمین در نیاد!
 
اصلاً همهء لذت های زندگی همینجوره! اگه وابدی -خودآگاه رو بذاری سر تاقچه!- و بذاری لذت سرمستت کنه، همون لحظه با مغز اومدی زمین... کیه که خوشش بیاد یه مغز متلاشی شده رو از وسط راه جمع کنه؟؟؟
 
اینم یکی دیگه از عقده ها! دیگه چی؟!؟
 

سه‌شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۳

هوممم... حالا دیگه مطمئنم داشتن یه وبلاگ مخفی چیز خوبیه! در واقع، چیز خیلی خیلی خوبیه! یه مدت بدم اومده بود از اینکه یه چیز مخفی دارم! چون اصولاً اهل مخفیکاری و قایم کردن نیستم. ولی بعدش، نوشته های وبلاگم رو که میخوندم، یه جور احساس رهایی و معصومیت کردم توشون... کلی احساس ناب که به وقتش از بار ذهنم کم کرده بود با روی صفحه اومدن، بدون هیچ hesitation. 
 
به هر حال، بعضی نوشته ها رو الان راحت میشه اینجا گذاشت، چون تاریخ مصرفشون گذشته. این یکیش:
 
"
وايميسم ، نگاش ميكنم ، تا بگذره ،، رد شه ،،، بره ...
 
هميشه همينجوريه! همهء موقعيت ها، فرصت ها، آدم ها ،،، تا به خودت بياي كه ببيني دلبسته شدي، وقت رفتنه. چه فرقي ميكنه كدومتون بره؟ هميشه فقط فاصله ها ميبَرَن. فقط فاصله ها ...
 
كاش ميشد اونقدر مطمئن بود ، معتقد بود ،، ايمان داشت ،،، كاش ...
.
.
.
"
Monday, November 17, 2003
 
از پریروز تا حالا، 8 باری اینو خوندم! اعتراف میکنم: به اون "یکی" حسودیم شد! همم... چقــدر تکلیفش با خودش روشنه! ...
 
 
آگهی بازرگانی:
 
" هرگونه سفارشات self-corruption  پذیرفته می شود". نقطه!
 

دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۳

این لینک رو دنبال کنید، بعد برید صفحهء 7، بعد تیتر مقالهء یکی مونده به آخر رو(به شمارهء 139-قلابی البته!) یه نگاه کوچولو بندازید! ضرر نمیکنید!!!
 
،
پ.ن. آقای محمد! یه چیز دیگه از خدا میخواستی! وراجی من امروز تمومی نداره انگار!!! تازه یه پست هم گذاشته بودم برای فردا صبح!!!...  اون دیگه باشه همون فردا صبح!
 
" تنهایی از ویژگیهای بزرگسالی نیست. زمانی که انسان به مبارزه با دیگران یا با چیزها می پردازد، در کارش غرق می شود و خود را در خلاقیتش یا در ساختن اشیا، اندیشه ها و نهادها به فراموشی می سپارد، آگاهی شخصی او با آگاهی شخصی دیگران یکی می شود: زمان معنا و هدف پیدا می کند و بدین ترتیب بدل به تاریخ می شود، شرحی می شود با معنا و زنده که گذشته ای و آینده ای دارد. یگانگی ما –که ناشی از این واقعیت است که در زمان واقع شده ایم، زمانی خاص که از خود ما ساخته شده است و در عین اینکه ما را می بلعد به ما توان و هویت می دهد- عملاً از میان نرفته است بلکه فقط کم رنگ تر شده است و به معنایی «نجات یافته» است. هستی شخصی ما در تاریخ مشارکت می جوید که به تعبیر الیوت بدل به «طرحی از لحظه های بی زمان» می شود. بنابراین انسان بالغی که طی دوره های خلاق و بارآور حیات خود مبتلا به بیماری تنهایی است، استثنا به شمار می آید. این نوع انسان های تنها امروزه تعدادشان زیاد است و این نشان می دهد بیماری ما تا چه حد وخیم است. در دورهء کار جمعی، آوازهای جمعی، تفریحات جمعی، انسان از همیشه تنهاتر است. انسان عصر جدید هرگز به آن چه می کند به تمامی دل نمی سپارد. بخشی از او –عمیق ترین بخش او- همواره برکنار و هشیار است. "
 
پاز، اکتاویو/ دیالکتیک تنهایی/ دیهیمی، خشایار/ لوح فکر 1381
 
،
خانم نازلی! این کتاب "دیالکتیک تنهایی" شما در کتابخانهء ما پوسید! کی ببینیمتون؟؟ :)
 
"وقتی نداریمش، هر جونی میکـَــنیم بهش برسیم؛ وقتی هست، یادمون میره ... حتی اینکه چه جونی کـَـندیم تا بهش برسیم!"
.
.
.
جمله ش خیلی مبتذله، نه؟؟ ولی وقوعش میتونه (دوتا!) فیل رو از پا دربیاره!!!..
 

چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۳

این تست تیپولوژی رو از تو وبلاگ هاجر یافتیدم. خیلی بامزه اس به جان خودم!!! آخه تیپ من* با "سقراط"،"رنه دکارت"،"بلز پاسکال"،"سر ایزاک نیوتن"، خود جناب "کارل گوستاو یونگ" و "آلبرت اینشتین" (اینا نمونه هایی بودن!!!) یکی در اومده!!! یکی نیست بگه پس چرا من ایــــــــــــنم؟؟؟؟....

پ.ن. زور نزنید، تیپم INTP یه!!
پ.ن.' ممنون هاجر! :)

پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۳

یادش به خیــــــــــــررر تمرینهای تیم تهران، فقط 20 تا طول(=33 متر) گرم میکردیم!!!.. بددد پیـــر شدیم....

،،،

هممم... شده یکیو add نکنین، فقط واسه اینکه فکر میکنین، به یادش نمیاین؟؟! (همون orkut ِ مبتذل دیگه ...)