جمعه، تیر ۰۶، ۱۳۸۲

این بلاگر چرا دیگه LogOut نداره ؟؟؟ همینجور تا صبح پست میکنمااا ...
ببینم ... تحطیله ؟!؟
آقایون، خانوما ! خیلی خوش گذشت ! با اینکه هیچ قرار نبود، باز پای کتاب اومد وسط. اصلا" مگه میشه بچه های bOok/ جایی جمع شن و حرف کتاب نشه ؟! به افتخار تولد آقای الف که بهونه شد و خانوم شین که بهونه رو علم کرد: هیپ هیپ، هورا !

،
پ.ن. لعنت به هرچی کار و جلسه و مناقصهء ملیه ! فقط جمعه سر کار نرفته بودیم ! اینا رو گفتم که توجیه کنم چرا اینقدر این تشکر طول کشید !!! همین.
گلدونه، همون که خیلی ظریف بود و نازک، از طبقه دوم کمد افتاد. تیکه تیکه شد. تقدیرنامه هه ، همون که مال 8 سال پیش بود، بین ته موندهء گلدون و زمین، یه جورِ بلاتکلیفی گیر کرد. هنوز هم. در ِ کمد چند ساعتی هست که باز مونده. حتی حس جمع کردن تیکه های گلدون هم نیست.

یادشون رفته که دیگه خدایی نیست ؟ راهی نیست ؟ یعنی هنوز نمیدونن که همهء خداها رو پاک کردن، جاش پیت حلبی آویزون کردن ؟ نه حتی "خواست"ی که بدون اون زندگی نشه. نه انگیزه ای که از اینجا بلند شدی، بشینی اونور که رو هوا نمونده باشی. نه آیتی، نه غایتی، نه نقشی، نه رخشی، نه رامشی، نه تابشی، نه نوری، نه سروری، نه رنگی، نه جنگی، نه تگرگی ... . هیچ در پیچ. کتاب خفته. گلوی خاموش. خندهء بی لب. تن ِ بی تب.

شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۲


ایضا" این یکی ها رو !!!


چهار قانون طلايى مهندسين ساخت وطراحي


1. وظيفه اوليه يك مهندس طراح ساخت سيستمى است كه براى سازنده، ساختن آن سخت وبراى تعميركار، تعمير آن ناممكن باشد.

2. در طراحى هر سيستم لااقل بايد يك قطعه از رده خارج ،‌2 قطعه دست نايافتنى و 3 قطعه هنوز در مرحله طراحى وجود داشته باشد.

3. هيچ چيز نبايد طبق زمان بندى و بودجه كارفرما ساخته شود.

4. هيچ عيبى در طراحى نبايد ديده شود ،‌ مگر در بازرسى نهايى محصول.


مهندسين در بيان ويژگيهاى دستگاههاى خود كلماتى ذكر مى كنند، معنى اين كلمات و عبارات را بدانيد:


Maintenance Free: چنانچه دستگاه خراب شد، بايد آن را دور بياندازيد!

Energy Saving: ويژگى اى كه در حالت قطعى برق به آن مى رسيد!

Rugged or Robust: آن قدر سنگين كه نمى توان آن را بلند كرد!

Light Weight: كمى سبك تر از Rugged!

All New:‌هيچ قطعه اى را با نوع قديمى اش نمى توان عوض كرد!


مهندسين چگونه كار مى كنند؟


1. مهندسين الكترونيك كارهايشان را با "ظرفيت" بالا انجام مى دهند.

2. مهندسين برق كارهايشان را با "توان" بالا انجام مى دهند.

3. مهندسين شيمى كارهايشان را با كمترين "انرژى فعال سازي" انجام مى دهند.

4. مهندسين مكانيك كارهايشان را با "انرژي" كمتر و "بازدهي" بيشتر انجام مى دهند.

5. مهندسين عمران كارهايشان را با "مقاومت" بيشتر انجام مى دهند.

6. مهندسين نرم افزار كارهايشان را با "تكرار" بيشتر انجام مى دهند.

7. مهندسين سخت افزار كارهايشان را را "سازگاري" بيشتر انجام مى دهند.

8. مهندسين شهر سازى كارهايشان را "چشم بسته" انجام مى دهند.

میلباکسم داره منفجر میشه، ولی من حاضر نیستم اینا رو از توش پاک کنم !!!


لغت نامه مهندسين در جلسات كارفرما


1. اين بستگى دارد به ...... يعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!

2. اين موضوع پس از روزها تحقيق و بررسى فهميده شد. يعنى: اين موضوع را بطور تصادفى فهميدم!

3. نحوه عمل دستگاه بسيار جالب است. يعنى: دستگاه كار مى كند و اين براى ما تعجب انگيز است!

4. كاملا انجام شده يعنى: راجع به 10 درصد كار تنها برنامه ريزى شده !

5. ما تصحيحاتى روى سيستم انجام داديم تا آن را ارتقا دهيم. يعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع كرده ايم!

6. پروژه بدليل بعضى مشكلات ديده نشده، كمى از برنامه ريزى عقب است. يعنى: تاكنون روى پروژه ديگرى كار مى كرديم!

7. ما پيشگويى مى كنيم..... يعنى: 90 درصد احتمال خطا مى رود!

8. اين موضوع در مدارك علمى تعريف نشده. يعنى: تاكنون كسى از اعضا تيم پروژه به اين موضوع فكر نكرده است!

9. پروژه طورى طراحى شده كه كاملا سيستم بدون نقص كار مى كند. يعنى: هرگونه مشكلات بعدى ناشى از عملكرد غلط اپراتورها ست!

10. تمام انتخاب اوليه به كنار گذاشته شد. يعنى: تنها فردى كه اين موضوع را مى فهميد از تيم خارج شده است!

11. كل كوشش ما براى اينست كه مشترى راضى شود. يعنى: ما آنقدر از زمان بندى عقبيم كه هر چه كه به مشترى بدهيم راضى مى شود!

12. تحويل پروژه براى فصل آخر سال آينده پيش بينى شده است. يعنى: كه تا آن زمان ما مى توانيم مقصر تاخير در اجراى پروژه را كسى از ميان تيم كارفرما پيدا كنيم!

13. روى چند انتخاب بطور همزمان در حال كار هستيم. يعنى: هنوز تصميم نگرفته ايم چه كنيم!

14. تا چند دقيقه ديگر به اين موضوع مى رسيم. يعنى: فراموشش كنيد، الان به اندازه كافى مشكل داريم!

15. حالا ما آماده ايم صحبتهاى شما را بشنويم. يعنى: شما هر چه مى خواهيد صحبت كنيد كه البته تاثيرى در كارى كه ما انجام خواهيم داد ندارد!

16. بعلت اهميت تئورى و عملى اين موضوع...... يعنى: بعلت علاقه من به اين موضوع!

17. سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند. يعنى: طبيعتا بقيه نمونه ها واجد مشخصاتى كه شما بايد بعد از مطالعه به آن برسيد،‌ نبوده اند!

18. بقيه نتايج در گزارش بعدى ارائه مى شود. يعنى: بقيه نتايج را تا فشار نياوريد نخواهيم داد!

19. ثابت شده كه .... يعنى: من فكر مى كنم كه .....!

20. اين صحبت شما تا اندازه اى صحيح است. يعنى:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!

21. در اين مورد طبق استاندارد عمل خواهيم كرد. يعنى: ازجزئيات كار اصلا اطلاع نداريد!

چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۲


كسي ميتونه به حسش اعتماد كنه كه تو زندگيش‏، حداقل با خودش روراست بوده باشه !


من اصلاً نميگم ديروز 4-5 تا دانشجوی فوق و دکترای پای پروژه، 4 ساعت تموم، تو آزمايشگاه روباتيک دانشگاه چيکار ميکردن !!! اماااان از رفيق بد !! (البته game خوب هم بی تاثير نيستااا !)

،
پ.ن. يکی نيست از اين رفيقمون بپرسه چرا 75% مأموريتهاش نابود کردن من بود !!!

دوشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۲


- من میتونم با کسانی که اونجان، همین Zadeh !! و اینا ، که تو این زمینه کار میکنن، صحبت کنم که کارت رو راحت تر اونجاها publish کنی، ولی ارزشش رو نداره ...

... دِ آخه راست میگه !!!

شده یکی پرونده های ناتموم ذهنت رو از تو بایگانی بکشه بیرون، (یحتمل) خاکشون رو بتکونه ، بازشون کنه و topic هاشون رو برات highlight کنه ؟.. اونوقت چه حالی شدی ؟؟؟

دوشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۲


هيچوقت فکرکردی نسبت فلسفه و زندگی چقدر شبيه به نسبت نخ اسکناس و اسکناسه ؟ يعنی که مثلاً زندگی بدون فلسفه، زندگی هست ولی از درجهء اعتبار ساقطه. ارزشی نداره. اما فلسفه بدون زندگی، يه پاره نخه که هيچی رو به هيچی وصل نميکنه. يعنی خودِ هيچی.

فيلسوف زياده. از اون هم بالاتر، فيلسوفی که فقط فکر ميکنه و فلسفه ميبافه هم زياده. آدمهای تئوريک. آدمهايی که ميشينن يه گوشه و مدام راجع به بقيه، تئوری صادر ميکنن و نظر ميدن. کاش نظر ميدادن، فقط ايراد ميگيرن. اتوکشيده تر : فقط انتقاد ميکنن. از شاه و رئيس جمهور گرفته، تا مورچهه که داره دونه ميبره و انگار نه انگار که تو زندگی من و تو هم تاثيری داشته باشه. انگار هيچوقتِ هيچوقت قاطی زندگی نبوده ن. حتی از دست زدن به زندگی هم ابا دارن، چه برسه به لمسش. هيچ نميدونن ايده آلهاشون به عمل که نزديک ميشه، چقدر گوشه هاش ميپره و ترک ميخوره. چقدر عوض میشه. يا حرف زدن با رفيق جون جونيشون، وقتي هرچی خواست گفت و هرچی خواستی گفتی، چيزی هم از اون رفاقت و محبت بينتون باقی مونده ؟ يا که ...

هيچی. وبلاگتو بنويس.

شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۲


پايان يک موج، يعنی بازگشت. پايان يک موج، يعنی کوتاه آمدن. پايان يک موج، يعنی دست کشيدن. يعنی دلخوش کردن به تلطيف ساحل. يعنی رجعت به سرچشمه. يعنی مرگ موج. يعنی يکی برای همه. يعنی تداوم دريا ...

پنجشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۲


وقتی حوصلهء سی ثانیه فکر کردن هم نداری، اقلا" با یه قهرمان نیم وجبی شطرنج بازی نکن که اندازهء شونزده سال ضایع شی ! نقطه !

دیدی که بالاخره بعد قرنی بازم شد که بری اون بالا، بذاری باد تو موهات بپیچه و موهات رو تو شاخه ها بتابونه. تابت بده روی درخت و توت ها رو به سر و صورتت بکوبونه. حتی اگه اونقدر تاریک باشه که توت های روی شاخه ها رو نبینی. یا اونقدر که دیگه توت رسیده ای به درخت نباشه که همون بالا بچینی و ... .

«از هرچیز که زیر دو هزار متر باشد متنفرم. حتی شما !» یا یه چیزی تو همین مایه ها.

چهارشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۲


بالابلندتر از هر بلند بالایی / جی. دی. سلینجر / شیرین تعاونی (خالقی)
یا
تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران / جی. دی. سلینجر / امید نیک فرجام

اول که فهمیدم این دوتا ، فقط دو ترجمهء مختلف از یه کتاب سلینجر هستن، کلی خورد تو ذوقم. اولی رو از اسمش خیلی خوشم اومده بود و دومی رو از کار قبلی مترجمش «فرنی و زویی». بنابراین نمیشد تصمیم بگیرم که یکیشو بخونم ! این شد که از خجالت هردو در اومدم.

داستان که معرف حضورتون هست: روایت عروسی پسر بزرگ خانوادهء گلس، سیمور، از زبان پسر دوم خانواده، بادی. از کل داستان به اندازهء «فرنی و زویی» -کوچکترین خواهر و برادر همین جنابان سیمور و بادی- خوشم نیومد، اما شخصیت سیمور خیلی جذابتر از قبل شد. به خصوص نسبت به «یک روز خوب برای موزماهی»*.

از داستان که بگذریم، تجربهء جالبی بود. تا به حال به ترجمه به چشم تفکیک زنانه/مردانه نگاه نکرده بودم ! ترجمهء امید نیک فرجام، مثل ترجمهء قبلیش روانی دلپذیری داشت، درحالیکه شیرین تعاونی با وجود زبان شاعرانه تری که به کار گرفته بود، در ترجمه اش گاهی سکته داشت. الفاظ عاشقانه رو در ترجمهء شیرین تعاونی به راحتی میشد پذیرفت، اما در ترجمهء امید نیک فرجام، فحشها بهتر انتخاب شده بودند ! یا مثلا" شیرین تعاونی برای معرفی و همراهی یکی از شخصیتها در طول داستان از «ساقدوش» استفاده کرده، در حالیکه امید نیک فرجام ، «ینگه» رو به جای اون به کار برده. یا مثلا" همین شعر:

«درودگران،
رفیع تر افرازید شاه تیر سقف را،
که می آید داماد،
چونان آرشی افراشته قد،
بالابلندتر از هربلند بالایی.»
/ شیرین تعاونی

«تیرهای سقف را بالاتر بگذارید، نجاران، که داماد همچون آرس(1) می آید، بالابلندتر از هربلندبالایی.» / 1. ARES : خداوند جنگ در اسطوره های یونان، برای آرس که در اسطوره های رومی مارس خوانده می شد، قامتی بلند، بلندتر از قامت بشر تصویر کرده اند.م./ امید نیک فرجام

من هم نگم واضحه که ترجمهء شاعرانهء اول، اونقدر دلنشینه که آدم فکرشم نمیکنه سلینجر، آرش چه میشناخته ! و دومی با وجود پاورقی، علاوه بر نوشتار بدون تقطیع، اونقدر نامانوسه که آدم به زحمت میپذیردش. در عوض اینجا :

"نگاهش خیرگی مرعوب کننده ای داشت. انگار این نگاه از ناحیهء تودهء بلواطلب تک زنه ای صادر میشد که صرفا" بنا به تقریر تصادف و زمان از کیف توربافی خود و چشم انداز تماشایی گیوتین جدا افتاده بود." / شیرین تعاونی

"نگاه خیره اش یک جورهایی مرعوب کننده بود. انگار از طرف یک دستهء یک نفرهء اوباش می آمد، دسته ای متشکل از یک زن که فقط از لحاظ تاریخی و دست برقضا، از بافتنی و تماشای گیوتین جدا افتاده بود." / امید نیک فرجام

احتمالا" شما هم مثل مجبور شدید اولی رو دوبار بخونید و به زور باهاش کنار بیایید، درحالیکه دومی خیلی گویا و روان همهء مطلب رو رسونده !

دیگه بقیه اش هم با خودتون که ببینید کی چیکار کرده ! اما این وسط من موندم کدوم این ترجمه ها میتونه به زبان خود سلینجر نزدیکتر باشه ! از یه طرف میخوره که کاملا" زبان شاعرانه ای داشته باشه. از طرف دیگه با نوجه به وسعت طیف خواننده هاش، فکر نمیکنم شاعرانگی زبانش، قابلیت فهم نوشته هاش رو پایین آورده باشه. اینه که پس چندتا ؟ وای به حال کتابهایی که فقط یه مترجم ترجمه اشون میکنه !! (یکی نیست بگه تو سر پیازی یا ته پیاز ؟!! خواننده ! این مهمه، مگه نه ؟؟)

ضمن اینکه کتاب "نجاران ..." ، یه داستان دیگه هم داره «پیشگفتار: سیمور» که کتاب اول نداره، ولی اون باشه برای بعد.


* از مجموعهء «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم»

دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۲


وحشی یعنی کسی که -یا چیزی که !- تو یه هفته ، 8 تا فیلم میبینه؛ تو یه روز سه تا از شهرهای ندیدهء کشورش رو میبینه؛ ظرف دو دقیقه، 5 تا نوار میخره؛ تو یه هفته، هوارتا کیلو ایرانگردی میکنه؛ تو 4 روز، 5 تا کتاب میخونه؛ در خلال هیچکدوم از اینها هم یه کلمه درس نمیخونه !!.. وحشی !!!