پنجشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۰

جووانی پاپینی


من وجود دارم
چون یکی
مرا در خواب خود می‌بیند

دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۰

Hallelujah...


And even though it all went wrong
I'll stand before the Lord of Song
With nothing on my tongue but Hallelujah...

یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۰

کی بود؟ کی بود؟


داستان دوستم رو برگردوندم به انگلیسی، بعد، اون سایته می‌گه متن شما شبیه نوشته‌های یان فلمینگ‌ه!


مونده‌م ایراد از کدوم‌مون بوده...‌‏

چهارشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۰

You win a while


and then it's done
your little winning streak...


~ L. Cohen

دوشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۰

من دیگه اون آدم قبلی نیستم


یا همون 
مِه شَگغَن، مِه پِلِزیغ*...


دارم بزرگ‌ترین شکست زندگی‌م رو تجربه می‌کنم؟ بله!
دارم می‌ترسم؟ بله.
دارم کم نمیارم؟ بله.
می‌فهمم که اگه 2 ساعت اشکم بند میاد، دلیل بر دیگه اشک نریختن نیست و با اشک بعدی باز خودم رو نمی‌بازم؟ بله.
به طرز وحشیانه‌ای سر همین جریان فریزر رو پر بستنی کرده‌م و رابه‌را می‌بندم به شکم؟ بله.
خوشحالم که این اتفاق الان افتاده و نه پارسال،،، و نه چارسال دیگه؟ بـــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــه...
.
.
.
و من با دهانی صاف می‌رم که دوش بگیرم 
و برگردم و در حین سوپ خوردن، سریال‌های از گردراه رسیده‌م رو شروع کنم


زندگی دو روزه، یه روزش‌م امروزه...


،
* همون غیَن دو غیَن ِخانوم پیاف