یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۲

دست من و دامان تو ...




عاشقی فعل نیست. کیفیت است. انجام‌دادنی هست و نیست. اصلا به‌جاآوردنی‌ست. توی نگاه، درون نفس، در همه حالات و کرامات عاشق کیفیتی‌ هست که فقط  معشوق خاص تمامی آن‌ها را می‌فهمد. می‌بلعد. آدم‌ها ذاتا دوست دارند که دوست داشته‌شوند. معشوق خاص، چه عاشق باشد و چه نباشد، مادام که عشق را بشناسد، این کیفیت را دریافت می‌کند. خواه پاسخ گوید، خواه نه. 

۱ نظر:

پت گفت...

عاشقی یک کمیت است، مربوط به جریانی که از سیم های مغز و بقیه جاهای آدم می گذرد. این سیم کشی در معشوق جوری است که از روی رنگ و روی عاشق جریانی در وی القا می شود که خوشش می آید و این خوش آمدن هم خودش جریانی دارد.
کلا عاشقی و معشوقی جریانی است که جریانها دارد و جمال جریانش را عشق است