پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴

امشب باز شهاب بارونه... مثل هر سال این موقعها،،، بارش اسدی... حدود 1 ساعت دیگه میشه اوج بارش،،، یادش به خیر هر از گاهی، ساعت 9-10-11 شب، یهو تلفن زنگ میزد... یکی میگفت «شهاب بارونه! حاضر شو بریم فلان جا...» –تازه یادت میفتاد که ای بابا! بارش اسدی یا برساووشیه- داخل شهر با آلودگی نوریش، بیرون شهر با سرما... ولی فقط با هم بودنش مهم بود... فقط «با هم بودن»...

چقدر خوبه که آدم تو دیار غربت، غریب نیافتاده باشه هاا!! واقعاً!!!...

الان فقط دلم میخواد برم زیر پتو... نه فقط الان، خیلی روزها پیش میاد که میبینم این آهنگ داره میکوبه تو ذهنم ...

It’s so very cold outside,
Like the way I’m feeling inside
I’m a big big girl,
in a big big world


(آخرین بازمانده تک شاخ!)

هیچ نظری موجود نیست: