جمعه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۷
عاشقان عیدتان مبارک باد
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم
صدبار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
تاز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولتست
من ترک خاکبوسی این در نمی کنم
شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۶
باري، زيستن سخت ساده است
نميدونم تا به حال نامجو-در-گوش، فاصله آخر وليعصر تا اول نياوران رو گز كرديد يا نه. عجيب كليپ قشنگي ميشه زندگي چپاندرقيچي اون ناحيه با چيزايي كه دارين ميشنوين، بهخصوص يه كم از سر شب گذشته! اين وسط اگه خواسته باشين با صداي تو-گوش، صداهاي بيرون رو فيلتر كنين، ممكنه هر از گاهي به عابريني بر بخورين كه يهو حس ميكنن «اين چرا رد ميشه، صدا ميده!!!»
حالا كه حرفش پيش اومد، اينم بگم كه من بعضي كارهاي اين آقا رو نميتونم موسيقي بنامم(!) به جاش ترجيح ميدم بگم "هنر صوتي". بههرحال ما يه زماني يه كم فيزيك خونده بوديم! و خب، از اين هنرهاي صوتي، بعضيهاش رو واقعاًدوست دارم، و بعضيهاش رو نه. همونطور كه از موسيقيهاش، بعضي رو خيلي دوست دارم و بعضي رو اصلاً!
،
دلم يه بغل مطمئن ميخواد كه توش قايم بشم و سير گريه كنم. چيزيم نيست، براي شروع دوباره لازمش دارم!
،
من نه فقط سال گذشته بهعنوان يك شهروند وظيفهشناس "ميليوني" بيمه و ماليات دادهم، بلكه همين ديروز هم رفتم و بدون كوچكترين شكي، تمامي اسامي ليستي كه دستم بود رو وارد برگه راي كردم! دستم هم درد نكنه!
،
نميدونم چرا چند وقته هيچ نمي فهمم خواجه چي ميفرمان!!!
،
عجالتاً بنده درحال Loves me, Loves me Not به سر ميبرم تا اطلاع ثانوي...
دوشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۶
چهارشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۶
Haha! Consider the problem
(+)
ميگن اين مالزياييه كه بعد از انوشه ميخواد (يا ميخواسته؟!) بره فضا، مشكل قبلهيابي در فضا داشته. نظرش چيه بياد همينجا رو زمين مشكل قبلهيابي داشته باشه؟!؟..
دوشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۶
ديروز عطيه به هواي من تو ماشينش آهنگهاي قديمي گذاشته بود (هينت: ناتينگ الس مترز هم براي بچههاي اين دورهزمونه اُلدسانگ به حساب مياد!) القصه، يهو ديدم اِ ! چرا من قبلاً با ريتم اين آهنگه همخوني كردم، ولي الان حتي يه كلمه از شعرش هم برام آشنا نيست؟!؟... يه 5 دقيقهاي آهنگه ادامه داشت، عطيه هم داشت با موبايل حرف ميزد كه من رسيدم و با علائم اشاره خداحافظي كرديم. هنوز در ماشين رو نبسته بودم كه نيشم تا بناگوش باز شد: نماز اي نياز دل عاشقان... سرود سال سوم دبيرستان كه با آهنگ Russian Waltz اجراش ميكرديم!!!
همچين انگار كه راز زندگي قبليم(!) رو كشف كرده باشم، چند ساعتي شاد بودم رسماً...
پ.ن. سال 1386 بدنم تموم شده (اينو به يه همكارم گفتم، گفت فلسفي شد!!!) هزارتا چيز نوي بازنكرده -چه خريد، چه كادوهاي تولد- دور و برم ريخته، كلي هم تو راهه، اما فقط حول حالنا لازممه. همين.
همچين انگار كه راز زندگي قبليم(!) رو كشف كرده باشم، چند ساعتي شاد بودم رسماً...
پ.ن. سال 1386 بدنم تموم شده (اينو به يه همكارم گفتم، گفت فلسفي شد!!!) هزارتا چيز نوي بازنكرده -چه خريد، چه كادوهاي تولد- دور و برم ريخته، كلي هم تو راهه، اما فقط حول حالنا لازممه. همين.
اشتراک در:
پستها (Atom)