سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۷

Listen to the faaallin...



عاشق این رگبار بهاری م که وسط نور آفتاب و خجالت ابر، با زوزه باد عین یه کشیده آبدار میاد میخوره تو صورتت و قبل از اینکه برسی همه پنجره ها رو ببندی که بقیه خونه نره رو هوا، رفته پی کارش، اصلاً انگار که نه انگار...