پنجشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۲

اونقدر همهء لینکها رو پاره کرده م که دیگه راهی به جز «رفتن» برام نمونده. نه اینکه لینکی اونور باشه، که اصلا" مهم نیست که کدوم ور باشه. قضیه فقط فراره. یه فرار ساده. یه فرار از وضعیتِ با دیگران بودن، برای دیگران بودن، هیچ نبودن به جای هیچ بودن، یا یه چیزی تو همین مایه ها. جنگل سرد و تاریک، درندگان در کمین، راه بی برگشت، بی فرجام، ...

...
I can see the first leaf falling
it's all yellow and nice
It's so very cold outside
like the way I'm feeling inside ...

هیچ نظری موجود نیست: