پنجشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۲

خب بهتره که مسائل خیلی هم با هم قاتی پاتی نشه ... اصلاً آدم تا وقتی پَرش به پَر کسی نگیره، هیچ مشکلی پیش نمیاد! تو همین مملکت هم اگه آسه بری، آسه بیای که گربه شاخت نزنه، میتونی امیدوار باشی که اگه گربه هم از قانون! تخطی کرد و شاخت زد، یا تخطی «نکرد» و شاخت زد - قانون که نیومده که کار من و تو رو راه بندازه که! دهَه! پرتوقع!!! .. هدفِ مجری قانون باید این باشه که شاخش رو بزنه، چه با قانون، چه بی قانون! ...- حداقل ««گــــاااووو»» دیگه شاخت نمیزنه !

اما کافیه عین «ترومن» بخوای پات رو از این استودیوی لعنتی بذاری بیرون، اونوقته که هم نیروگاه هسته ای ِ سر راهت نشت میکنه و هم دریای زیر قایقت طوفانی میشه ...
من میشم یه مورچه که 60 برابر وزن خودش بار میکشه، یه (یکی یا هرچندتا!) گندهء مسخره هم بازیش گرفته، هرجا دلش میخواد راهم رو سد میکنه یا راههایی رو که لزوماً نمیخوام برام هموار میکنه و من رو از مقصدم دور میکنه، هـــــــــِــــــــی، مــــدااااااااام...

.. اصلش اینه که هرکار کنی با زندگی کنار بیای، زندگی یه کاری میکنه که باهات راه نیاد. گاهی لازمه آدم «فـــرار» کنه که بگه "همین یه کار مونده بود که نکرده بودم، اونم کردم!" ... وگرنه که اولین غم من واسه رفتن اینه که اونور دیگه چه جوری کتابای ترجمه فارسی سانسورشده و بدترجمه رو گیر بیارم؟! آخه هرکار هم بکنی، باز "فارسی شکر است". یا به قول محمد، همهء کیف زندگی به اینه که روزی 70 تا ضرب المثل زبونت رو تو مکالمات روزمره به کار ببری (همین بود دیگه محمد؟!؟). اصلاً اگه اونجا یه روز از دندهء "چرا در گنجه بازه؟ چرا دومَنِت درازه؟ ..." پاشدی و یکی از اونجاییا بهت گفت "چرا نمیری خونتون؟" ، چی داری بهش بگی ؟! ها ؟!؟..

... هرچی خودمون رو به ندیدن و نشنیدن عادت دادیم و گفتیم باشه همهء زندگی رو از بین "بد" و "بدتر" انتخاب میکنیم، باز هیچی سَر ِ آشتی نگرفت .. "بدتر" و "بدتر" گذاشتن جلومون گفتن "انتخاب کن!" ... آمریکا داره انگلیس رو از میدون به در میکنه، همونطور که تو افغانستان کرد، همونطور که تو عراق کرد،،، حالا فکر میکنی تو انتخابِ سرنوشتت، دخالت هم داری ؟!؟!..

... بابا بیـــــــــــــــخیـــــــال! تنها راه اینه که از این استودیوی مسخره بزنی بیـــــــــــــــــــــــــــــــــرون .................

هیچ نظری موجود نیست: