چهارشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۲




کوچ غمگین پرستوهای شاد
در غروبی پرملال و بی صدا
خبر عریونی باغا رو داد
پاییز اومد اینور پرچین باغ
تا بچینه برگ و بار شاخه ها
کسی از گلها نمیگیره سراغ

بیا در سوگ دلگیر «گل سرخ»
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زادهء فصل خزانیم
دو تن پروردهء دامان گریه

شده ابری تو فضای سینه مون
قصهء بی غمگساری های ما
می دونم پایان نداره بعد از این
غصهء بی برگ و باری های ما

بیا در سوگ دلگیر «گل سرخ»
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زادهء فصل خزانیم
دو تن پروردهء دامان گریه

پاییزه ، پاییز عریون
من و تو ، خسته و گریون

می نویـــسم با دل تنگ
روی گلـــــبرگ شقایق
فصل دلــــــتنگی پاییز
فصل غمــگینی عاشق

بیا در سوگ دلگیر «گل سرخ»
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زادهء فصل خزانیم
دو تن پروردهء دامان گریه

پاییزه ، پاییز عریون
من و تو ، خسته و گریون




محمدرضا فتاحي

هیچ نظری موجود نیست: