شنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۳

کریستیان بوبن محشره! باور بفرمایید:

- او به آقای لوسین گفته است: «آقای لوسین، من با یک دستمال مخصوص کتابهای شما رو صفحه به صفحه می شورم. کتاب هاتون رو از شر همه کلمه هایی که اون ها رو پر کرده، خلاص می کنم.» این بار آقای لوسین نخندید. آقای لوسین مرد احمقی نیست. او خوب می داند که چنین دستمالی وجود ندارد. برای پاک کردن کتابها کافی است آن ها را باز نکنیم. آدم ها هم همینطور: برای محو کردنشان کافی است هرگز با آن ها صحبت نکنیم.

- یک کلکسیونر و یک حسود فرق زیادی با هم ندارند، هر دو در هراس از دست دادن یک قطعه اند.

- هیچ کس لوله کش نیست، حتی لوله کش. هیچ کس آن چیزی نیست که برای پول درآوردن انجام می دهد.

- بالای کوه چیزی بیشتر یا کمتر از پایین کوه نیست. در حقیقت ما با خودمان جابجا می شویم. ما در درون خودمان جابجا می شویم. در آن سر دنیا و آن سر حیاط به یک اندازه شگقتی وجود دارد.

- دور و بر بچه ها دو دسته آدم وجود دارند. آدم هایی که از آنها مراقبت می کنند و آدم هایی که نمی توانند آن ها را تحمل کنند.

- در این دنیا همه چیز طبیعیه. یا اگه ترجیح می دین: همه چیز معجزه است.

- بعضی آدم ها شما را از خودتان رها می کنند. به قدر دیدن یک درخت گیلاس پرشکوفه یا بچه گربه ای که دنبال دمش می دود، این کار را طبیعی انجام می دهند. حرفه اصلی این آدم ها حضور داشتن است. کار دیگر را برای ظاهرسازی انجام می دهند، بالاخره باید کاری انجام دهند چرا که کسی به خاطر حضورشان و به خاطر مهملاتی که در کوچه و خیابان می گویند و یا آوازی که زمزمه می کنند، به آن ها حقوق نمی دهد.

و ...

بوبن، کریسنیان/ همه گرفتارند/ صدقی، نگار/ ماه ریز ، 1381

هیچ نظری موجود نیست: