دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۳

" تنهایی از ویژگیهای بزرگسالی نیست. زمانی که انسان به مبارزه با دیگران یا با چیزها می پردازد، در کارش غرق می شود و خود را در خلاقیتش یا در ساختن اشیا، اندیشه ها و نهادها به فراموشی می سپارد، آگاهی شخصی او با آگاهی شخصی دیگران یکی می شود: زمان معنا و هدف پیدا می کند و بدین ترتیب بدل به تاریخ می شود، شرحی می شود با معنا و زنده که گذشته ای و آینده ای دارد. یگانگی ما –که ناشی از این واقعیت است که در زمان واقع شده ایم، زمانی خاص که از خود ما ساخته شده است و در عین اینکه ما را می بلعد به ما توان و هویت می دهد- عملاً از میان نرفته است بلکه فقط کم رنگ تر شده است و به معنایی «نجات یافته» است. هستی شخصی ما در تاریخ مشارکت می جوید که به تعبیر الیوت بدل به «طرحی از لحظه های بی زمان» می شود. بنابراین انسان بالغی که طی دوره های خلاق و بارآور حیات خود مبتلا به بیماری تنهایی است، استثنا به شمار می آید. این نوع انسان های تنها امروزه تعدادشان زیاد است و این نشان می دهد بیماری ما تا چه حد وخیم است. در دورهء کار جمعی، آوازهای جمعی، تفریحات جمعی، انسان از همیشه تنهاتر است. انسان عصر جدید هرگز به آن چه می کند به تمامی دل نمی سپارد. بخشی از او –عمیق ترین بخش او- همواره برکنار و هشیار است. "
 
پاز، اکتاویو/ دیالکتیک تنهایی/ دیهیمی، خشایار/ لوح فکر 1381
 
،
خانم نازلی! این کتاب "دیالکتیک تنهایی" شما در کتابخانهء ما پوسید! کی ببینیمتون؟؟ :)
 

هیچ نظری موجود نیست: