،
در اینکه اوضاع به شدت those-were-the-days ایه شکی نیست...حتی در اینکه هنوز یاد نگرفتم اینجور موقعها چیکار کنم که از این اوضاع و نوستالژی بازی های متعاقبش زودتر بیرون بیام هم شکی نیست. همیشه باید خودش بگذره. خودش اومده، خودش هم باید بره...
،
هوم، گمونم فقط مدیرعامل س.س. راجع به دماغ من نظر نداده بود... که اونم داد طبعاً!
،
چشمم که به این همه فیلم ندیده و کتاب نخونده توی اتاقم میفته، دلم میخواد Money Money Money بخونم...
،
اَه! مردم از دست این آآآیtunes وحشی دیوونه زبون نفهم. واسه همه این صفات هم دلیل دارم. اونم بیشتر از یکی!!!
،
کاش طوریش نباشه. سنش واقعاً کمه. آرزوش هم زیاد نیست. کاش اقلاً اون به آرزوش برسه...
،
اند... دیس ایز سووووو آنمی!!!
،
بازم یادم نمیاد برای چی ادیتور بلاگر رو باز کرده بودم...