پنجشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۶

Was that lonely woman really me???

،
در اینکه اوضاع به شدت those-were-the-days ایه شکی نیست...حتی در اینکه هنوز یاد نگرفتم اینجور موقعها چیکار کنم که از این اوضاع و نوستالژی بازی های متعاقبش زودتر بیرون بیام هم شکی نیست. همیشه باید خودش بگذره. خودش اومده، خودش هم باید بره...

،
هوم، گمونم فقط مدیرعامل س.س. راجع به دماغ من نظر نداده بود... که اونم داد طبعاً!

،
چشمم که به این همه فیلم ندیده و کتاب نخونده توی اتاقم میفته، دلم میخواد Money Money Money بخونم...

،
اَه! مردم از دست این آآآیtunes وحشی دیوونه زبون نفهم. واسه همه این صفات هم دلیل دارم. اونم بیشتر از یکی!!!

،
کاش طوریش نباشه. سنش واقعاً کمه. آرزوش هم زیاد نیست. کاش اقلاً اون به آرزوش برسه...

،
اند... دیس ایز سووووو آنمی!!!

،
بازم یادم نمیاد برای چی ادیتور بلاگر رو باز کرده بودم...