خوب میدانم احساس بهتری دارم. بهتر بگویم: خلق به مراتب بالاتری دارم به نسبت زمانی که ایران بودم. حتی با اینکه هنوز به هیچوجه موقعیت ایرانم را ندارم، اما تاثیر «به اصطلاح» آب و هوا را در رفتار و سکنات خودم حس میکنم.
همین که گامهایم کوتاهتر شده اند، سر و سینه ام راست تر و راه رفتنم با طمانینه تر، برایم کافی ست که بدانم تغییری جدی درم پدید آمده.
هر چیزی خلاف این، نادرست است. امنیت اجتماعی موجود در اینجا، بی شک عامل موثری در حذف تنشهای معمول گذشته بوده. پیاده روی در حوالی نیمه شب های تمام تابستان، تنها و سرخوش، و مهمتر از همه، سرافراشته و آرام آرام، چیزی ست که طعمش تا زمستان مانده.
مینویسم که وقتی برگشتم، فراموش نکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر