سه‌شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۹

هــــــــــــــــــــــــله‌لووویا

چی شد؟ از کجا گیر کردم؟ کِی شد که دیگه نتونستم از خودم بنویسم؟!؟ چرا باید قضاوت شدن این‌همه وحشت‌زده و فراری‌م می‌کرد از خودم بودن؟!؟ آدمای مختلفی وارد بازی شده بودن. اونقدر مختلف که باید(؟!) مراعات همه‌شون رو می‌کردم. به خاطر خودم (موقعیت و غیره) یا به خاطر اونا (که آسیبی به‌شون نرسه مثلا؟؟) اونجا بود که سانسور پشت سانسور اومد. که دیگه نفس نمی‌شد کشید...