Andrey Klemeshov |
همهچی داره شبیه بدترین روزهای این چندسال اخیر پیش میره. الان دوباره حس کردم که واقعا امیدی به صحیح و سالم رسیدن به ته امسال رو ندارم و این درحالیه که در اولین روز از آخرین ماه سال بهسر میبریم. یعنی شما میگی سیب بره بالا و بیاد پایین هزارتا چرخ، من خود به چشم خویشتن دیدم که آدمیزادی که من باشم -اگه باشم- چندصدهزارتا چرخ خورده حتی تو یه ساعت از یهروز. حیف که ننوشتم ازشون وگرنه یه قصه خیلی پرگره و پرکشش میشد برای روزای پیریم. میگن جوونی و خامی، دریغ از یهذره پختگی تو این سن و سال. یهجاهایی رویهمون سوخته، ولی از درون کماکان خام خام.
چه میشه کرد، هرکی باید به سهمی که بهش رسیده قانع باشه دیگه وگرنه که با این همه جون کندن باید عوض میشد تا حالا. مگه نه؟!..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر