جمعه، دی ۳۰، ۱۳۸۴

1. دُن کامیلو خیـــــــــلی خوب بود!!! آهنگاش، بازیاش، ... به عنوان کسی که «دنیای کوچک دُن کامیلو» رو نخونده و فقط تئاترش رو دیده، باید بگم «بوشکه» (یا «بُشکه»؟!)عالی بود!!! ..."هزارتا"...!!!! اما من نمیدونم چرا از این هیبت زار و نزار عیسی مسیح حرصم در میاد! خب معلومه با اون هیبت، تنها کاری که از دستش برمیاد اینه که چمدونش رو ببنده و بره! اما خوب همه طرفی زده بود... کمونیست و مسیحی دوآتیشه و خلق زحمتکش!!! تازه بعدش که افتاده بودیم تو جوب، خود دُن کامیلو اومد دید، رد شد، رفت!!! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده یا که چیزی دیده! شانس آوردیم تک و توکی آدم خیرخواه هنوز اونورا پیدا میشد!

2. «بیلی باتگیت» ای که سینما4 نشون داد هم خیلی باحال بود! در واقع اول نیمهء دومش رو دیدم (و فقط با دیدن فضاها و آدمها حدس زدم فیلم «بیلی باتگیت» باشه)، و بعدِ قریب به یک هفته نیمهء اول رو و تمام مدت داشتم فکر میکردم که چقدر انتخاب بازیگرای این فیلم معرکه اس! حتی «بو واینبرگ» با اینکه هیچوقت قبل از این از آقای «بروس ویلیس» خوشم نیومده بود!

3. از اونم بالاتر! سیمای فخیمه کلی و نصفی روشنفکر شده و دیگه صحنه ها رو به خاطر باز بودن یقهء خانم یا نامناسب بودن لباسش (یا لباس آقا!!) -به تعبیر خودشون- حذف نمیکنه و از 6 طرف کش نمیاره! در عوض یه کم مثل سانسور عکسهای کتابها، جاهای لازم رو ماژیک میکشه! و به این صورته که وقتی برای سومین بار «رونین» رو میبینی، احساس میکنی... وا! چرا اینجاهاش رو یادم نمیاد؟!؟!...

4. خانومه دورم چرخید و قبل از اینکه با تعجب بهش زل بزنم، پرسید "خانم دکتر سلیمی؟!؟ شما نیستید؟!؟.." و وقتی با خنده بهش گفتم "بهم میاد؟!؟.." گفت "اِوا! توروخدا!.. چرا نه؟!؟.." ..هممم.. به خودم امیدوار شدم!!!

5. از زبان یک ترومن: "این بازیگراتون دیگه شورش رو در آوردن با این تابلو زل زدنهاشون به آدم! بهشون بگین اقلاً به روی خودشون نیارن دارن ترومن رو شناسایی میکنن!!!"

هیچ نظری موجود نیست: