یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

مرگ در می زند...

بعضی وقتها عجیب هوس کتاب یا فیلمی رو که قبلا خوندم/دیدم، میکنم. مثلاً همین الان به شدت هوس "مرگ در می زند" آقای آلن رو کردم. دیشب و یه چند شب قبلش هم هوس "کالیگولا"ی آقای کامو به سرم زده بود. البته این هوس "مرگ در می زند" احتمالاً بی ارتباط به این آهنگ Spanish Train تو گوشم نیست. حضرت یونگ در کتاب "انسان و سمبولهایش"شون می فرمایند خیلی چیزها میتونه خیلی چیزهای دیگه رو که کلاً بی ربط به نظر میاد، «تداعی» کنه و همینجوری رو هوا بپذیرید که با معرفی پارادایم "نیمه خودآگاه" کلی کار استادش حاج آقا فروید رو تکمیل کرده اما الان نمیتونم تصویری رو که از این فکت دارم، در قالب کلمات بریزم، سر ِ کار هم هستم، نمیتونم برم سراغ کتابه، راست صفحه ش رو باز کنم، اینجا کپی/پِیست کنم؛ فقط اگه نمیگفتم، می مُردم! البته دوست نداشتید هم نپذیرید، کی به کیه!

هیچ نظری موجود نیست: