یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۲

برای هاجر و بقیه ای که ازنوشتهء قبل من، احساس بدی بهشون دست داد:

قضیه خیلی ساده تر از این حرفهاست. یعنی اینکه زندگی خیلی بی ارزش تر از اونه که خودت رو بچلونی و جلوی عصبانیتت رو بگیری تا ابد. و خیلی ارزشمندتر از اونکه چشمت رو به روی نامرادیهاش ببندی و بی تفاوت از کنارش رد شی.

قبول. با یه چیزای باید کنار اومد. اما زندگی هم باید کرد. یه زندگی با تمام حق و حقوقی که میشه برای آدم-وارش قائل بود.

... عصبانیت حق منه ! ازم نخواهید بابت چیزی که معتقدم حقمه، ازتون معذرت بخوام !

هیچ نظری موجود نیست: