چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۱


یه زمانی، اونوقتا که هنوز خیلی چیزا عیب نداشت چون بچه بودیم و روزگار به کام تر بود و دنیا بر وفق مراد تر، پلنگ صورتی تکراری که می دیدیم -چون انتخاب دیگه ای نبود-، اونقدر هنوز برامون جذابیت داشت و غرقش میشدیم که با اینکه سر تا تهش رو حفظ بودیم، انتظار داشتیم این دفعه یه اتفاق دیگه بیفته و یه چیز دیگه، متفاوت از قبل ببینیم.

این روزا، که مثلا" به موجود انتخابگر! دگردیسی (به من چه ! معادل evolution همینه دیگه!) پیدا کردیم -دروغ چرا ؟! آقا یکی از این کف بینی های دیجیتالی که تا دیروز شونصد نفر برامون فرستاده بودن و حالا که میخوایم لینک بدیم، دیگه پیدا نمیشه، کف ما رو دید و پرسونالیتی ما رو Soft & Fuzzy تشخیص داد ! حالا من دق کنم که بابا ! من «خودم» موضوع پروژه انتخاب کردم! ها ؟!! - الغرض ! همین روزا ... (که مثلا") انتخاب میکنیم که پلنگ صورتی های هزار سال پیش رو برای شونصد و شصتاد هزارمین بار ببینیم چون سادگی و قشنگیش، هنوز هم از خیلی کارتونهای دیگه دیدنی تره، اصلا" انتظار نداریم وقتی پلنگ صورتی نخ لباس آقاهه رو روی تله-سیژ میکشه و لباس آقاهه به کلی شکافته میشه و آقاهه میذاره دنبال پلنگ صورتی و یهو پلنگ صورتی جاخالی میده، آقاهه بره جلوی یه خانوم متشخص بخوره زمین، بعد پاشه خودشو جمع کنه و همچین بنفش بشه !

... ای امان از این حمهوری اسلامی !!

هیچ نظری موجود نیست: