اجرای «خرسهای پاندا» رو هیچ دوست نداشتم. عین وقتی که ذهنیاتت رو به کلام میاری و چیز مزخرفی از آب در میاد، این داستان هم یه پله بالاتر از هستی بود، حقش نبود اینجور لجنمال ِ واقعیت بشه ...
راستش اولش که شنیدم، کار، تلفیقی از فیلم و تئاتره، توقعم خیلی رفت بالا ! اما اون چیزی که بود، از سطح توقع اولیه م هم پایینتر بود. انتخاب هنرپیشه ها که نمیدونم چرا اینجوری بود که هم آقاهه از سنی که باید می داشت، کلی جوونتر بود، هم خانومه، جاافتاده تر. طراحی لباس که فاجعه ای بود در نوع خودش -که همه ش هم به سانسور و وضع مملکت بر نمیگشت. طراحی صحنه هم که دیگه هیچ! اصلا" فلسفهء تاب به جای تختخواب چی بود ؟؟ گیریم که اونجایی که تاب میخوردن، از معدود قسمتهای قشنگ نمایش بود، از همهء قسمتهای دیگه هم به فضای نمایشنامهء نوشته شده، نزدیکتر بود. بعد هم که تاب جمع شد، رختخواب رو سطح زمین پهن شد، که چی؟!؟.. تازه! این ایده هم که تلفن، تصویری باشه، فقط از زیادبودِ امکانات ناشی میشد، نه هیچ الزام دیگه! ژست آقای حقیقت دوست هم موقع ساکسیفون زدن، خیلی قلابی بود. به علاوه، لحن نمایش بود که خیلی جاها کتابی بود، به جای محاوره ای و بدجوری هم تو ذوق میزد. اونجایی هم که فقط حرفهای "مرد" مهم بود و قرار بود تصاویر مبهم باشه، اونقدر تصاویر پشت صحنه واضح بود که حرفهای مرد گاهی اصلا" شنیده نمیشد! کلا" هم معلوم نبود برای چه موقعیتهایی از تئاتر استفاده کرده و برای چه موقعیتهایی از فیلم. خواب و بیداری، خیال و واقعیت، و حتی بخشهای قابل سانسور گاهی خیلی تو این دو موقعیت قاتی پاتی میشد. خلاصه که من رو بیشتر از هر چیز یاد نمایشهای همینجوری ِ! مدرسه انداخت ...
بگذریم. عوضش آقای ساکسیفونیست (که اسمش یادم نیست، بروشورم هم جاگذاشتم تو ماشین مردم!)، عجب ساکسیفونی زد برامون ! خوشمان شد !! بعدش هم ایدهء رنگ ریختن از روی دیوارها بود که فرم قفس به خونه داد. با اینکه خوب پیاده نشد، ایدهء قشنگی بود.
خلاصه یه بار دیگه به ما ثابت شد هر نمایشنامه ای برای اجرا نوشته نمیشه، مگه اینکه مگه اینکه مگه اینکه ... یه خدای تئاتر به اجرا درش بیاره، اونم چیزی در حد معجزه !..
القصه، این آقای ماتئی ویسنی یک هم اصولا" علاقهء زیادی به محو کردن مرز خیال و واقع داره. در واقع، به نوعی زاویهء دید رو از واقعیت به خیال -از خواب به بیداری- و بالعکس تغییر میده. «سه شب با مادوکس» هم چنین فضایی رو ایجاد میکنه اما خیلی قابل اجرا تر از این خرسهای پانداست، ولی به هر حال، اون گیشه رو نداره!
دیگه تمام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر