یکشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۲


1. يكي از پارامترهاي بسيار مهم سينما‏، آدمهاي رديف پشت سر آدم اند! اگه از اون آدمهايي باشن كه وقتي لوكيشن! به جنگلهاي ماداگاسكاري ميرسه، بگن ”اينا از مار نميترسن؟؟؟“ و يكي ديگه شون هم جواب بده كه ”مار چيه ! سوسك !!!!“ ... فاتحهء اون فيلم خونده اس ! از اون هم بالاتر، وقتي كه فيلم زيرنويس فارسي هم داره، ممكنه Viet-كونگ رو بخونن Vit-كونگ‏، و بعد بشنويد ”نه اين Vit-كونگ نيست ! وايت-كينگ ه !!!“ .. !@#$%^&*()!@#$%^&*() (راستش اينجا ديگه طاقت از كفم رفت !! بالاخره برگشتم ببينم اين دوستان كي هستن !!! ... دِ آخه برادر من!! حالا ويِت كونگ نميدوني چيه، وايكينگ هم نميدوني با كدوم واو مينويسن ؟؟؟ قرن و قاره پيشكشت !!!) بله ! تازه همهء اينها در صورتيه كه پشت سريتون، مثل پشت سري آقاي سروش، يه جفت پاي (چروكيدهء؟!!) محترم -به شكل crossed! - نباشه !!!... بعضاً اگه همچين فيلمي پشت سر آدم در جريان اكران نباشه، ممكنه آدم بتونه اون فيلمي رو كه پشت سر جلويي ها!! داره پخش ميشه، ببينه ! (آقا جان ! ما خوش داريم تو سينما لم بديم، بريم تو حس و حال، همچين كه بلندبلند هم فكر كنيم و همراها ندونن چه جوري خاموشمون كنن!!! چه معني داره ملت اينقدر سيخ ميشينن تو سينما ؟!؟)

2. من و خان دادش به اين نتيجه رسيديم كه ما غيرآدميزاد ترين مخلوقات بشريم !!! دليلش هم اينكه اولين بار بود كه ميديديم ملت بعد از تموم شدن فيلم، بهت زده و گيج و منگ هنوز نشستن دارن پرده رو نگاه ميكنن –يه عده بابت شاهكار بودن فيلم، و يه عده، واقعاً نميدونم چرا !!!!- و ما دوتا اصولاً خيلي عادي برخورد فرموده بوديم با قضيه !!!... ولي خب، ميشه گفت اين جوگرفتگي! يه مقدار هم شايد برگرده به شرايط فعلي و جنگ كنار گوش و ...

3. حواستون باشه اگه نميدونين دوستتون چقدر ممكنه بترسه، براي همچين فيلمي دعوتش نكنين !!!...

4. نتيجهء اخلاقي و غير اخلاقي اينكه من بايد يه بار تنها برم اين فيلم رو ببينم !

هیچ نظری موجود نیست: