یکشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۲


شکوفه نیستم، اما اگر هم برقصم با باد بهاری میرقصم. باد بهاری یعنی که می آید و می رود. می آید و حداکثر مویی پریشان می کند و می رود. یعنی که بعد از یک تاب نرم، دوباره سرجای خودت هستی. نه از بین رفته ای، نه از بین برده. باد بهاری، آب نیست که خیس کند، آتش نه که بسوزاند، نه حتی خاک که دفن کند. باد بهاری، یعنی زمان آمدن و رفتنش پریشیده. خبر نمی کند. می آید و می رود، بی خبر. ...

این رو چند وقت پیش نوشته بودم. به اینجا که رسید حس کردم بقیه اش یادم رفت، ولش کردم. حالا میذارم، شاید بقیه اش یادم اومد !

هیچ نظری موجود نیست: