چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۱


دیدی شیر چه جوری میبُره ؟؟ .. داشتم فکر میکردم چقدر روحم ناهمگون شده، تیکه تیکه. بعد یادم افتاد یه مدت خیلی احساس یکپارچگی داشتم وقتی با روحم یکی میشدم. اومدم برای این چندپارچگی! (چندپارگی؟) ، تعبیر ملموس پیدا کنم ... سوسپانسیون، امولسیون، آلومینیوم ام جی، دوغاب، رنگ و لعاب، ... . الان خیلی بی مقدمه فکر کردم «روحم بریده» ...

،

بچه که بودم، وقتی به بابام میگفتم "سرم درد میکنه" ، بابام میگفت "من دندونم درد میکرد، کشیدم" !

هیچ نظری موجود نیست: