یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۱


یه جورایی دارم تمرین رهایی می کنم. رهایی از آدم ها، خاطره ها، همه چی ها. ذهن رو اگه به وقت، به جا ثبت نکنی، رفته. رهای رها. این آخری ها، وقتی نوشته های ذهن رو پررنگ می بینم، به جای آلوده کردنشون به الفبا، رهاشون می کنم. یه جایی تُو فضا و زمان. گم شون می کنم. بعد من می مونم و صفحهء خالی. مونیتور، کاغذ، فکر. بُریدن...

هیچ نظری موجود نیست: