Disconnected Jottings
Partial jottings from Lmira's mind
دوشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۱
دیشب تُو آینه
یه تار موی سفید
دیدم. اول شاخ در آوردم. بعد عصبانی شدم. آخرسر هم دلم برای خودم سوخت. آخه هنوز دو سه ماهی به ربع قرن تجربه مونده. موی سفید، اونم روی شقیقه !
خیلی
زوده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر