سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۱


قضاوت بده ؟!؟ .. نه والا !!

من که اینطور فکر نمیکنم ! حداقل مطمئنم اگه بد بود، ملت نمیرفتن درس بخونن، بد بشن ! اونی که بده، به نظر من، «قضاوت ارزشی» ه. این که خوبیها و بدیهای آدمی رو سبک سنگین کنی، بگی کی اینو دانشگاه راه داده. عین اینکه آدمه رو کیلو کنی، بعد بگی قدش کوتاهه. چون گنده س، زشته. چون ... . اما اینکه بگی چون چاقه، من ازش خوشم نمیاد، نه فقط بد نیست، ممکنه خیلی هم معقول باشه: دال هست، مدلول هست، معیار هم هست. اما صدق این گفتار فقط برای توه، نه کسی دیگه. پس با این گفته نه میتونی کسی رو مقداردهی! کنی، نه بالا ببریش، نه پایین بیاری: تا وقتیکه شخص سومی نباشه که دال و مدلول و معیار تو رو قبول داشته باشه.

طبیعتا" اینکه این گفتار کی نقض میشه هم، به خودت برمیگرده. به این که چه وقت دال، مدلول یا معیارت تغییر کنه. این میون، خود معیار هم میتونه ارزشگذاری بشه. طبق معمول همهء ارزشگذاری ها هم ، یه مقدار عرف و نرم جامعه (کلیات) و یه مقدار خود آدم (جزئیات) دَر ِش دخیل هستن – عین همین حرفا که با بضاعت من، استدلال و نوشته شده ن، و هرکسی بنا به عرف وبلاگی(مثلا"!) میتونه اینها رو رد یا قبول یا تصحیح کنه.

من اگه ده بیست سال بعد، کیلو کیلو فلسفهء کلاسیک خونده باشم، یا به ضرورت زندگی، فلسفهء پخته تری برای زندگی پیدا کرده باشم، فکر میکنم حق ندارم «این زمان» خودم رو سرزنش کنم. درحالیکه کاملا" طبیعیه که حتی نظرات «این زمان» رو به طور کامل، رد کنم.

خیلی «آواز دهل» وار، این گفته ها ممکنه خوب به نظر بیاد. اما تا وقتی وسط خود جامعه و از اون بدتر، وسط خود بحث، گیر نیافتاده باشی: وقت فکر کردن داشته باشی و سرعت عمل در تصمیم گیری درمیان نباشه و ... . خب، حالا اگه اینا بود، چی میشه ؟ آسمون و زمین به هم نمیریزه، اما یه کم، شاید هم کمی بیشتر، ناخودآگاه ممکنه وارد عمل بشه –اینکه میگم ممکنه و نه حتما"، به این دلیله که نمیدونم کی و در چه حدی از کنترل و ... این اتفاق میافته. که بعضی (خیلی؟) وقتا هم نمیافته. وقتی ناخودآگاه وارد عمل میشه، دیگه نمیدونی چی از کجا میاد ! خواب شب قبل، حرف فلانی تو مهمونی هفتهء پیش، یا موضوع تاثیرگذاری در دوران کودکی.

... فکر کنم هرچی لازم بود، گفتم. دیگه لال از دنیا نمیرم !

هیچ نظری موجود نیست: